کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیه‌السلام

شاعر : حیدر منصوری     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : غزل    

پروانه شد تا شعـلـه‌ور سازد پَـرش را            پـیچـیـد در شـوق شـهـادت بـاورش را

داغ گـلـویـش تـازه شـد از قـحـطی آب            وقتی به خنجـر داد زخـم حـنجـرش را


با رود جاری کرد در دشتی عطشناک            آن دسـت‌هـای کـوچک و نـام‌آورش را

تا لحـظه‌ای دیگـر عـمویش زنـده باشد            انداخـت بر وی، کـودکانه پـیکـرش را

با کاروان، بعد از غروب سرخ خورشید            بر نیزه می‌بردند در غربت سرش را!

: امتیاز

مدح و شهادت عبدالله بن حسن علیه‌السلام

شاعر : جواد محمدزمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

گفت رنجور دلش از اثر فاصله‌هاست            آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدله‌هاست

از چه در خـیـمه بـماند اگر او می‌داند            چشم در راه غـزالان حـرم آبله‌هاست؟


آفتاب است که از زین به زمین افتاده‌ست!            شیهۀ اسب یقـیناً خـبر از زلـزله‌هاست

نه که هنگام نماز است، عمو در سجده‌ست            نکـنـد وقت به پـا داشـتن نافـلـه‌هاست؟

این طرف محفل پر اشک‌ترین زمزمه‌هاست            آن طرف مجلس پر شورترین هلهله‌هاست

به یتـیـمی ز نـوک تـیر، محـبّت کردن            جلوۀ بارزی از خُلق خوش حرمله‌هاست!

خـواسـتـنـد آیـنــۀ بــاغ شـقـایـق بـاشـد            سیـنـه‌ای که پـر آواز پر چلچـله‌هاست

: امتیاز

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

همان سروی که تندیس وقار و استقامت شد            وجودش شاه تیغی با صلابت در علامت شد

علی مرتضی در باطن و زهراست در ظاهر            ظهور آیۀ نوراست و مروارید عصمت شد


صحیح ترجمان رب خدرالقدس یعنی که            غـبار چادر او موجـب ایجاد خلـقت شد

مفاتیح لبش غرق زیارتهای مأثوره است            قنوتش جلوه کرد و قبه‌ای از استجابت شد

غزل ها حُرّ توّابند و منبرها به استغـفار            تمامش دون شأن زینب است آنچه روایت شد

دو فرزندش دم (یا نور) و (یا قدوس) او هستند            دو تا قرص قمر تقدیم خورشید امامت شد

به سوی ماه روی نیزه قامت بست عاشورا            چه خوشحال است تقدیم امامش این دو رکعت شد

دو تا فرزند اسماء و دو تا اسماء حُسنایند            دو حرف از اسم اعظم که در این مقتل تلاوت شد

یکی پهلوش شد زخمی، یکی  بازوش شد زخمی            مصیبت‌های پشت در، میان این دو قسمت شد

دو لاله یا دو ریحانه، دو کوه شانه در شانه            به روی خاک افتادند، یعنی که قیامت شد

محـمد پاسبان پیکـر زخـمی عـونش شد            محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد

ملائک تا دم خـیمه، خبر بردند با گریه            به روی بالها تشییع دو خورشید طلعت شد

ولی از خیمۀ چشمش نیامد اشک یک لحظه            میان خیمۀ خود باز مشغـول عبادت شد

از اینکه در میان معرکه زهرا نشد او را            از اینکه جان نداده پای او، غرق خجالت شد

دو تا دلبند روی نیزه‌ها دارد ولی هر شب            هلال خویشتن را دید و مشغول زیارت شد

کسی که پرده دار محملش بودند هاجرها            حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر نباید به این معنا باشد که این دو بزرگوار با هم و همزمان به جنگ رفتند زیرا اساس کتب معتبر ذکر این دو بزرگوار با هم به میدان نبرد نرفتند بلکه جدا جدا عازم جنگ شده و به شهادت رسیدند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

محـمد پاسبان پیکـر زخـمی عـونش شد            محمد تا زمین افتاد جسم عون غارت شد

بیت زیر به دلیل جایگاه خاصی که خداوند در آیات قرآن برای حضرت مریم تعیین کرده اند تغییر داده شد

کسی که پرده دار محملش بودند مریم‌ها            حریمش هتک حرمت شد، گرفتار اسارت شد

زبانحال محمد و عون با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

آورده ما را با خودش مادر که قربانت شویم            تا که برایت جان دهیم و حافظِ جانت شویم

إذن از تو میخواهیم تا با غیرتی حیدرنشان            در وادیِ میدان بتازیم و رجزخوانت شویم


از کودکی سیرابمان کردی و وقتِ آن شده            تا تشنه لب؛ جان دادۂ لبهای عطشانت شویم

باید سپر برداشته، باید که از «سر» بگذریم            نگـذار تنها شاهـدِ حـال پریـشانت شویم

ما آرزو داریـم که مـثـلِ عـلـیِ اکـبـرت            در خیمه نه! در معرکه ملحق به یارانت شویم

دل دل نکن دایی! به خواهرزاده‌هایت نه نگو            قابل بدان پایِ رکابت، از شهیدانت شویم

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُـوا وَ هَاجَـرُوا وَ جَاهَدُوا»            بگذار تا تفسیری از آیاتِ قرانت شویم!

: امتیاز
نقد و بررسی

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوا وَّنَصَرُوا أُولَٰئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ...

ﻣﺴﻠﻤﺎً ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎنﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﺟﻬﺎﺩ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﺟﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻳﺎﺭی ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﺎﺭ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ... سورۂ مبارکۀ أنفال/آیۀ ٧٢

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

عصمت‌اللّه معظّم جانِ‌جانان زینب است            حـافـظِ آیه به آیه خـطِّ قـرآن زینب است

زن نگو مردآفرین حبل‌المتین یعسوبِ دین            نائبِ مولای عالم شاهِ مردان زینب است


در دهانش ذوالـفـقارِ حیدری آماده است            صاحبِ فنِّ بیان و تیغِ بُران زینب است

درسها آموخـته از مـادرش در پشتِ در            بعدِ زهرا مطمئنم خیرِ نسوان زینب است

کـربلا را زنده کرده با نَفَس‌های خودش            پس بگو در هر شرایط مردِ میدان زینب است

غیرت و همّت حمیّت در وجودش آشکار            در خطرها در جدل‌ها شیرِ غرّان زینب است

جان به کف‌تر نیست از او خطّ او خطّ حسین            باعثِ نشرِ ولایت بینِ دوران زینب است

برده بالا پرچـمِ سرخِ حسینی را عجیب            دوّمین گریه‌کُنِ ذکرِ حسین جان زینب است

کربلا با لالـه هایش صحـنه‌هایی زد رقم            آنکه در راه حسین داده دو قربان زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد، در کتب تاریخی هیچ سندی بر کودک بودن این دو بزرگوار وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! جدای از سال ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها که ۱۷ هجری ذکر شده است و در کربلا ۴۴ سال از ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با عبدالله گذشته بوده!!! مطالب دیگری نیز نشانگر جوان بودن این دو آقازاده است به عنوان مثال ۳۱ نفر در کربلا توسط آنها به درک واصل شده اند و یا اینکه بعد از خروج سیدالشهداعليه‌السلام از مکه عبدالله بن جعفر نامه ای به دو فرزندش می دهد که به امام برسانند این دو بزرگوار پس از یک یا دو روز طی راه در بیابان ها نامه را در منزل صفاح به امام می رسانند و این کار هیچگاه از دو کودک بر نمی آید. کوچکترین مبارز کربلا که به میدان مبارزه رفته، رجز خوانده و جنگیده حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است.

کربلا با کودکـانش صحـنه‌هایی زد رقم            آنکه در راه حسین داده دو قربان زینب است

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : روح الله قناعتیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی که زیر سـایـۀ لـطـف تو بهـترم            وقتی از عطـر سیب نگـاهت معـطرم

وقتی قسم به حرمت چشم تو خورده‌ام            در آسـمـان عـشـق که تـنهـا نـمی‌پـرم


وقـتی پـنـاه بـرده‌ام از بی‌کـسی به تـو            وقـتـی شـدی پـنــاه دلــم ســایـۀ سـرم

صد بار دیـده‌ای تو که دلـتـنـگی مـرا            لـبـریـزِ نــالـه‌هــایِ بــرادر، بــرادرم

وقتی فرات چشم تو لبریز غربت است            پس من بگـو چگـونه به رویم نیـاورم

دارم به حال و روز خودم گریه می‌کنم            من زنـده باشـم و تو بـسوزی بـرابرم

خواهر نمرده؛ پشت سرت را نگاه کن            بعدش بگو به ناله، که ای وای مادرم

بغـضی کـبود سـیـنۀ تـنگ مرا فـشرد            چشمی شده است ابری و خون چشم دیگرم

«ای مــایـۀ قــرار دل بـی‌قــرار مــا»            من جـان سـالم از غـم تو در نمی‌بـرم

اذنم دهی به حضرت مادر قسم خودم            خنجر به کف گرفته فقط سینه می‌درم

تو حـیـدری‌ترین پـسر کـوثـری و من            زهـرا تـرین؛ مدافـع بـی‌بـاک این درم

ای آسمان صبر و فضیلت، امام عرش            آورده‌ام دو تـا پـسـرم، مـاه و اخـتـرم

مـنّت گـذار بـر سـر من، اذنـشـان بـده            تا پیـش چـشم‌های خودت پـر درآورم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند. ضمناً نسبت آهو دادن به این دو دلاور هم زیبا نمی باشد.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پس رد نکن دو آهـوی سر گـشتۀ مرا            نـا قـابـل است، آنچـه بـرایت می‌آورم

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

اِنَّ کَـمـَن زارَ الـعـَلی مَن زار زینب            عـالـم نـمی‌بـیـند دگر تـکـرار زیـنب

تـاریـخ جای صبـر زینب می‌نـویسد            مـعـنا گـرفت ایـثـار از ایـثـار زینب


با دست بسته باز کرد از دست ما بند            پر شد زمین از عزّت سرشار زینب

یـکـبـار حـتـی ســایـۀ او را نــدیــده            هــمـسـایـۀ دیـوار بـه دیـوار زیـنـب

چـشم زمان در غیر او هرگز نـبـیند            این حجم حُسن خلق از رفـتار زینب

هـاجر مقـدس شد اگر در بین زن‌ها            در عـالـم زر بوده خـدمـتکـار زینب

پشت همه لرزید با یک اسکـتـوایش            دشـمـن هـلاک نـحـوۀ پـیـکار زینب

هم می‌شـود قـبـلـه‌نـمـای ما عـقـیـلـه            هـم قـبـلـۀ مـا کـعــبـۀ سـیـار زیـنـب

هرکس نمک‌گیرش شود آخر شهید است            چـشـمان ما بر سـفـرۀ پُـربـار زینب

چشمان ما بر لطف و احسان عـقیله            دسـتـان مـا بـر دامـن سـالار زیـنـب

با این که خودگرمی بازار حسین است            عـون و محـمـد گـرمی بـازار زینب

مـاهـی دریـا هم بـرایش گـریه کرده            وقـتـی فـلـک دارد سـر آزار زیـنـب

از نور چشمانش به سختی چشم پوشید            جانـسـوز یعـنی غربت بسیار زینب

با هرچه می‌شد در دل میدان بریدند            بال و پر از دو جعـفـر طـیار زینب

بایـد تـمام روضه را از سر بخـواند

مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند

بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو            در بین میدان می‌کند خشـمش هیاهو

مانـنـد زهـرا می‌زنـم بر آب و آتـش            دختر فقـط از مادرش می‌گیرد الگو

افـتاده‌اند از شـوق جـان دادن برایت            امـروز محـسن‌های زینب در تکاپـو

عـون و محـمد را کـفن کردم برایت            سرباز تو هـستـند در قـحـطی نیـرو

قـاسـم فـدایی تو باشـد عـون من نه؟            زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو

از پـا مـی‌انـدازد مــرا ایـن داغ امـا            در پیش تو دستی نمی‌گـیرم به زانـو

بگذار از مـوی محمد گـیرد اخـنـس            بسته‌ست وقتی جان تو تنها به یک مو

مثـل تو یـاد مـادرم کـردم هـمـین که            بیرون کشیدی نیـزه را از بین پهـلو

داغ جـوان دیـدی منـم دیـدم عـزیزم            دارم پریشان می‌کنم در خیمه گـیسو

بهتر که فـردایی نـبـاشـند و نبـیـنـنـد            از کعب نی دارم نـشانی روی بازو

غرق خجالت می‌کشی بر سر عبا را

می‌آوری تا خیمه خـواهـرزاده‌ها را

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل جایگاه خاصی که خداوند در آیات قرآن برای حضرت مریم تعیین کرده اند تغییر داده شد

مـریـم مقـدس شد اگر در بین زن‌ها            در عـالـم زر بوده خـدمـتکـار زینب

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند که نیاز به  قسم دادن و .... باشد. مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با دست خود راهی‌شان کن سمت میدان            قبل از قـسم بر فـاطـمه و پهلـوی او

بیت زیر به دلیل عدم رعایت توصیه ها و نظرات علما و مراجع حذف شد

بهـتر که فـردایـی نبـاشـند و نـبـیـنند            از مـادرشـان شـمر می‌گـیرد الـنگـو

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

تـا غـربتت زبـانـه مـیـانِ حـرم کِشَد            آهِ تـو شـعـلـه بر هـمـۀ پـیـکرم کِـشَد

آخـر غـمِ غـریـبـی تو می‌کُـشـد مـرا            بارِ غـریـبی تو دو چـشـمِ تـرم کِـشَد


تا که شود عیان تو بی‌کس نمانده‌ای            شمشیر بهـرِ یـاری تو لـشگـرم کِشد

این دو زنسلِ حیدر و از خونِ جعفرند            خـیـلِ سـپـاهِ مِـنّـت تـو دلـبـرم کـشـد

وقتی صدا زدند که«ابـناءِ زینـبـیم»            دستِ غرور شانه به بال و پرم کشد

من فـاطـمه نـژادم و ناموسِ حـیدرم            ای وای اگر که کار، به مویِ سرم کشد

مثـلِ مـدیـنه کـربـبـلا، زیر ورو کنم            دستـم اگر گِـرِه ز نـخِ معـجـرم کشد

یک چشمه‌ای زغیرت حق را ببین حسین            صوتِ علی حجاب بر این حنجرم کشد

بیـرون نیـامدم که مبادا به یک نگاه            خجـلت ز اشک دیدۀ من دلـبرم کشد

بی‌کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله‌ای

جـانم فـدایِ تو، تو عـزیزِ عـقـیـله‌ای

حالا که مادرِ دوشهید است خواهرت            گردیده رو سپـیـد دگر پیـش مادرت

رخصت اگر دهی نگذارم در این دیار            کم گردد ای عزیز دلم موئی از سرت

بـا نـجـمـه یـادِ نـالـۀ لـیـلا کـنـیـم مـا            فـرزنـدهایِ ماهـمـه قـربـانِ اکـبرت

اذنِ جهـاد گر بدهی ای امیـرِ عـشق            طوفان به بپا کنم چو علمدارِ لشگرت

با گوشه‌ای زچادرِ خود پاک می‌کنم            هر قطره‌ای که می‌چکد از دیدۀ ترت

کـمتر نـیَم به جان تو از مـادرِ وهب            شمـشـیر می‌کشم دمِ خـیـمه برابـرت

پـروانه زاده ترس ندارد ز سـوخـتن            جاری بُود میانِ رگـم خـون مـادرت

امروز من به روی تو این غم نیاورم            فردا توهم سراغ نگیری ز دخـترت

بی‌کس شدی ولی تو بزرگِ قبیله‌ای

جـانم فـدایِ تو، تو عـزیزِ عـقـیـله‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به منظور تطبیق با روایات معتبر و همچنین حفظ بیشتر حرمت اهل بیت تغییر داده شد

تـا نـالـه‌ات زبـانـه مـیـانِ حـرم کِشَد            آهِ تـو شـعـلـه بر هـمـۀ پـیـکرم کِـشَد

لازم نکـرده رو بزنی بر حـرامـیان            شمشیر بهـرِ یـاری تو لـشگـرم کِشد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند که نیاز به  قسم دادن و .... باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دارو ندارِ خواهرِ خود را قـبول کن            مگـذار کـار، بر قـسـمِ مـادرم کـشـد

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من، دیـده جـز به سـوی بـرادر، نداشتم            آئـیــنـه جـر حـسـیـن، بــرابـر نـداشـتـم

وقتی صدای غـربت «یاسین» بلـند شد            در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم


در خـلـوت خـیال خـودم، اشک ریخـتم            امـا بـه هـیـچ رو، مـژه‌ای تـر نـداشـتـم

این‌قـدر بـی‌وفـایـی و، این‌قـدر بی‌کـسی            در نـیــم‌روز واقــعــه، بــاور نـداشــتـم

دریـای بی‌کـرانِ شهـادت، که مـوج زد            من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم

تـا جـامـۀ شهـادتـشـان را، به تن کـنـند            چـشـم از جـمـال روشـنـشان بـرنـداشتم

ای بـاغـبـان عـاطـفـه! از من قـبول کن            غـیـر از دو ارغـوانِ مـعـطّـر نـداشـتـم

سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل            شـرمـنـده‌ام کـه هـدیـۀ دیـگـر نـداشـتـم!

تا در رکاب عـشـق، نگـفـتـند ترک سر            از زانــوی مـشـاهـده، سـر بـرنـداشـتـم

در سایه‌سار خیمه، نشستم پس از وداع            تـاب نـــگــاه‌هــای بـــرادر نــداشــتـــم

پـرواز تا حـضـور بـرادر، مـحـال بود            می‌سـوخـتـم ز هـجـر، ولی پـر نداشـتم

چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است            شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است

: امتیاز
نقد و بررسی

دقت داشته باشید که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد.  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

مدح و شهادت محمد و عون بن عبدالله ( فرزند حضرت زینب)

شاعر : حسین منزوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـای در ره که نهـادیـد افـق تـاری بود            شب در اندیـشۀ تثـبـیت سـیـه‌کاری بود

خواب خوش باد شما را که در آن هنگامه            خـواب خـونـین شـما آیت بـیـداری بود


جایتان سبز که با خون خود امضا کردید            پـای آن نامه که منـشور وفـاداری بود

قصه‌ای بیش نبود آنچه سرودید از عشق            لیک هر یک به زبانی که نه تکراری بود

ای شمایان، که خـروشانِ کـفن‌پوشـانید            ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود

در رگ ما، که خـموشان سیه‌پـوشانـیم            کاشکی قطره‌ای از خون شما جاری بود

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

عـاشـق شـده‌ام دیـدۀ تـر داشـتـه بـاشـم            هر لحـظه فقـط از تو خبر داشته باشم

عاشق ندهد هدیه به معشوق عجیب است            پـروانه شـدم تا که هـنـر داشـتـه باشـم


من این دو پسر را بخـدا نـذر تو کردم            تـا روز مـبـادا دو سـپـر داشـتـه بـاشـم

جــان پــسـر من بـه فــدای پــســر تـو            راضی نشو من بی‌تو پـسر داشته باشم

خورشید توئی ماه اباالفـضل پس اینجا            بـاید که دو تا شـمع سحـر داشـته باشم

من عاشق آنم که در این شور بلا خیز            در کـولـۀ خـود بـار سفـر داشـته باشـم

داغ دلـم این اسـت بـمـانـند پـس از تـو            نگـذار که داغـی به جگـر داشـته باشم

تنهـا تو فقـط در نظـرم بـوده و هـستی            عـاشـق شـده‌ام دیـدۀ تـر داشـتـه بـاشـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اندضمناً لازم به ذکر است که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

جــان پــســرانـم بـه فــدای پــســر تـو            راضی نشو من بی‌تو پـسر داشته باشم

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت محمد و عون

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

با تو خورشید شدم، بی‌تو شبِ تار شدم            غــمِ تـنهـایی تـو دیــدم و بــیـمـار شـدم

سایه رویِ سـرم! زیـنبِ تو آشـفـتـه ست            یار کـم داری و از دلهـره سـرشار شدم


پیش من بغض خودت را به گلویت نسپار            جانِ من حرف بزن! از غم تو زار شدم

نـگـرانـم شـده‌ای! دل نـگــرانـت شـده‌ام            عاشقت هستم و عمری‌ست وفادار شدم

گـریه می‌کردم از اوّل که فـدایت بـشوم            دل به من دادی و یک عمر بدهکار شدم

مادر از غربتِ امروزِ تو آنقدر گریست            که به والله به عـشـقِ تو پـسـردار شـدم

نذر تو خون گـلـویِ پـسر من! بپـذیر            سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)  فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است. ضمناً لازم به ذکر است که موضوع سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نذر تو خـون گـلـویِ پـسرانم! بپـذیر            سجده کردم که به این رتبه سزاوار شدم!

مدح حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شهادت محمد و عون

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : مثمن

جامـعُ‌الاَسـرارِ خـدا زینب است            مـنـبـعُ الانـوارِ خـدا زینب است

کـاشـف‌ُ الآیــاتِ کـتـابُ لله‌ و...             اعـظـمِ اذکـارِ خـدا زیـنب اسـت


مُــنــتــهَ‌ لآمــالِ هـــمـه انــبــیــا            کـعـبـۀ اَبـرارِ خـدا زیـنب اسـت

مـعـنـیِ نـورُالـثَـقَـلـیـن اسـت او
عینِ حسن عـینِ حسین است او

هـسـت اگـر بـارِ دگـر فـاطـمــه            بـارِ دگـر هـسـت اگـر فــاطـمـه
نیست بجـز نیست بجز زیـنـبش            نیست مگـر نیست مگـر فاطـمه
جـمعِ حسین و حسن و زیـنـبـین            هست عـلـی ضرب در فـاطـمه

اوست که خاتـونِ دو عـالم شود
فـاطـمه وقـتـی که مجـسـم شـود

چـادرِ او از جـبـروت آمده‌است            مقـنعه‌اش از مـلکـوت آمده‌است
رفـتـه بـه مـعـراج زمـانِ نـمـاز            یا که پیـمـبر به هُـبوط آمده‌است
چـشمِ حـسین است به دسـتانِ او            تاکه دو دستش به قنوت آمده‌است

شیـرتـرین حـیدرِ بعد از حـسین
حضرتِ پیغـمـبرِ بعد از حـسین

ای همه وصفِ تو صفاتِ عـلی            ای کـلـمـاتـت کــلـمـاتِ عـــلــی
عــالِــمــۀ عــامِـــلــۀ کـــامِــلــه            جــامــعِ نــورِ جــلــواتِ عــلـی
ریـخـتـه از چـادرِ تـو بر زمـین            جـلـوه به جـلـوه بـرکـاتِ عـلـی

در هـمـه اوقـات سـلامُ عـلـیـک
عــمــۀ ســادات ســلامُ عـلـیـک

قامتِ تو قـامتِ غـم را شکـست            دختِ علی را نتوان دست بست
دست به دامـانِ تو هر آنچه بود            گوش به فرمانِ تو هر آنچه هست
ای شَـرَفُ‌العِـشـق بـتاب و بِـبار            تاکه مسلـمان بشـود بُت پـرست

خواست که غم دستِ تو بندَد ولی
غـم که بُـوَد در بَرِ دُخـتِ عـلـی

بـا دو پـسـر آمـده یـا ذوالـفـقـار            یـاکه عـلـی آمـده بـا ذوالـفـقـار
چـادرِ زهـرا به کـمـر بـسـتـه و            با خـودش آورده دوتا ذوالفـقـار
گـفت بـرادر سه سـپـر را ببـین            گـفت که ای شـاه بـیا ذوالـفـقـار

بـیـرقِ تو بـیـرقِ زهـرایی است
با دو عَـلَـم رزم تـماشـایی است

بـا کَـمـری خُـرد غـمـم را ببـین            دار و نــدارِ حــرمـم را بـبــیـن
موقـعِ پـیـریِ من و هـیچ نیست            با نظـرِ لـطـف، کـمـم را بـبـیـن
ای نــفَــسَـم بـا دو نَــفَـس آمــدم            آه دم و بـــازدمـــم  را بـــبــیــن

هـیـچ نـگـفـتـی و بـه سـر آمـدم
جـایِ هـمـه بـا دو جـگــر آمـدم

آه جوانمُرده سه جان با من است            شکرِ خدا این دو جوان با من است
بـعـدِ عـلـی‌اکـبـرت آقـا چـه غـم            گفت محـمد که اذان با من است
نـعــرۀ عـبــدُالَـهِ مـن را بـبـیـن:           
بعدِ ابا لفـضل کـمان با من است

آمــده هــنــگــامِ جــدایــی‌شــان
هر دویـشان رفـتـه به دائـیـشان

داغِ جـوان دیده‌ای ای مو سـپـید            آمـده‌ام تـا کـه شــوم رو سـپــیـد
پـیر شدی بعـدِ عـلی‌ات چه زود            وای حـسیـنـم شـده اَبـرو سـپـیـد
اِذن بده ورنه در این لحـظه من            می‌شوم از دردِ تو گـیـسو سپـید

عـون و محـمـد به فـدای سـرت
کاش بمـیرد ز غـمت خواهـرت

آب اگر نیست دو دریا که هست            نیست کسی زینبِ کبری که هست
باز پس از این دو غمی نیست نیست            مـادرشان روزِ مبـادا که هـست
غـصــه نــدارم اگـرم رد کــنـی            تا قـسمِ حضرت زهرا که هست

اِذن گـرفـتـند و به مـیـدان زدنـد
بوسـه بر آن مـادرِ گـریان زدند

مــوقــعِ رزمِ دو بــرادر رسـیـد            نـیـزه ولـیـکـن دو بـرابـر رسید
هر یکی از دیگـری رزمـنده تر            تـیـزتـرین تـیغِ دو پـیکـر رسـید
تـشـنگـی انـداخـتـشـان از رَمَـق            رزم ولـی زود بـه آخـر رسـیـد

لشکر دشمن چقـدر نـیزه داشت
هرکه رسیده‌است دو سرنیزه داشت

 تـاکه خـجـالـت نکـشـد آه، شـاه            مادرشان مانده در این خـیمه‌گاه
این یکی از تـیغ فـقـط گـفت آی            آن یکی از دِشـنه لـبـش گـفت آه
آی حسین است و دوتا نیمه‌جان            آی حسین است و دو تا قـتـله‌گاه

مادری از بی‌پسری سوخت سوخت
در دلِ خیمه جگری سوخت سوخت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با روایات معتبر تغییر داده شد. فراموش نکنیم موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون است در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد و لذا باید حتماً در قالب زبانحال خوانده شود در ثانی موضوع اجازه ندادن امام و قسم دادن حضرت زینب و ... را حتی در قالب زبان حال هم نمی توان بیان کرد زیرا طبق اسناد معتبر امام اصلاً مخالفتی برای به میدان رفتن این دو بزرگوار نداشتند که نیاز به  قسم دادن و .... باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) فقط عون فرزند حضزت زینب است و مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چاک گـریـبان کُـنَـمَت رَد مَکُـن            موی پریـشان کُـنَـمَت رَد مَکُـن

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا اساس کتب معتبر ذکر این دو بزرگوار با هم به میدان نبرد نرفتند بلکه جدا جدا عازم جنگ شده و به شهادت رسیدند.

پشت به پـشتِ هم و رو بر همه            تـیـزتـرین تـیغِ دو پـیکـر رسـید

مدح و شهادت زهیر بن قین علیه‌السلام

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سـلام مـا به زهـیـر و دلاورى‌هـایـش!            که بود شاهـد عـشق حسین و مولایش

هر آنچه خواست که سر پیچد از کمند حسین            نشد که داشـت به دل، جـذبـۀ تـولّایـش


گـذشت از ره عـثـمانى و حـسـینى شد            چنان که از دل و جان سر سپرد در پایش

کـسى که در ره قـرآن و یـارى اسـلام            هــزار بـار شـهــادت بُـدى تــمـنّـایـش

شهادتش به جـبین، داغ سرفـرازى زد            چو دید آن همه ایثار و فضل و تقوایش

سعـادت ابد از فـیض جان‌نـثارى یافت            که قطـره بود ولى عـشق کرد دریایش

گـرفت اوج به افـلاک با دعـاى حسین            که ریخت خون شریفش به کربلاى حسین

: امتیاز

زبانحال سعید بن عبدالله حنفی با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علیرضا شفیعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پیکرم چشم انتظار تیزی شمشیرهاست            در رکابت جان سپردن افتخار شیرهاست

بر زبان عشق بوده در شب قدر این سخن:            پیش چشم یار مردن بهترین تقدیرهاست


پیش از این تیر نگاهت بُرده جان را از تنم            پس چه خوش از اینکه حالا سجده‌گاه تیرهاست

من سپـر بودم برای لحـظۀ مـعـراج تو            این نماز آخر من در خور تکبیرهاست

پیکر خونین؛ تبسم؛ دامن تو؛ اشک من            چشم دنیا تا ابد مبهوت این تصویرهاست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

پیش از این تیر نگاهت بُرده جان را از تنم            پس چه باک از اینکه حالا سجده‌گاه تیرهاست

زبانحال عابس ابن ابی شبیب با سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علیرضا شفیعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـگـو فــرود بـیـایـنـد تــیـغ‌هـا بـه تـنـم            که من رها شده از بـند بـند خویـشـتـنم

از ابتدای جهان قصد من همین بوده‌ست            که در هوای تو همواره بال و پر بزنم


به غیر عشق تو فکری نبوده در ذهنم            به غـیر نـام تو حـرفی نبوده در سخنم

بـرای ایـنـکـه سـبـکـبـال تر شـوم بـاید            جـدا شـود ز تن مـن حـجـاب پـیـرهـنم

تو مقتدای منی پس مرا هراسی نیست            که گرد و خاک همین دشت می‌شود کفنم

: امتیاز

مدح و شهادت حُر بن یزید ریاحی

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

غرقۀ شک! غرق باور شو که چندان دیر نیست            در شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست

این کـدورت‌ها زلال روشنت را برده‌اند            بعد از این آئینه‌منظر شو که چندان دیر نیست


می‌وزد آمین هنوز از خیمه‌های بی‌کسی            زیر باران دعا تر شو که چندان دیر نیست

فرصتی تا هست باقی، در فضای خیمه‌ها            بال خود وا کن، کبوتر شو که چندان دیر نیست

آخرین «لبّیک» را باید در این میدان سرود            شعرِ خون را بیت آخر شو که چندان دیر نیست

برگ‌ریزان است و پاییزان، در این فصل عطش            مثل نخلی سایه‌پرور شو که چندان دیر نیست

مرد میدان خطر را از خطر کردن چه باک؟            دل به دریا زن، دلاور شو که چندان دیر نیست

جان خود را می‌دهی و جان عالم می‌شوی            با همه هستی برابر شو که چندان دیر نیست

می‌توان غـرّید مثل رعـد و تـندر آفـرید            نعـرۀ الله‌اکـبر شو که چـندان دیر نیست

می‌زنـد لبخـنـد بر رویت امـام عاشـقـان            کای دلاور! حرِّ دیگر شو که چندان دیر نیست

: امتیاز

مدح و شهادت حُر بن یزید ریاحی

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

فرمـانده بودی آمـدی سربـاز دین باشی            دُر باشی و حُر باشی و مردآفرین باشی

از حضرت زهرا شفاعت را طلب داری            باید بگـویم هر چه داری از ادب داری


چون در حقیقت حضرت زهرا نگاهت کرد            با یک نظـر فـرمـاندۀ کـل سپـاهت کرد

مـعـنی حُـر کـربـلا ایـنـطـور شـد سـاده            هرکس که زهرا شد خریدارش، شد آزاده

نعـلـین را در کـربـلا انداخـتی بر دوش            یعـنی به فـرمانت شدم آقا سـراپا گـوش

سربـاز اربـابی و حـکـم آمـد از آن بالا            فـرمــانـدهـی لـشـکــر صـدیـقــۀ کـبــرا

تو در حقیقت چون که بر ارباب پیوستی            روز نخستین راه را روی خودت بستی

روز نخستین صحبت ارباب پاکت کرد            روز دهم تاثـیر کرد و سیـنه‌چاکت کرد

پیـوسـتـنت تاریخ را یکـدفـعه برگرداند            بیش ازهمه این بازگشتن شمر را سوزاند

یک بار با برگشتـنت یک بار با جنگت            یعنی دودفعه شمر افتاده‌ست در چنگـت

فـرمـانـدۀ مـحـض سـپـاه تـوبـه کـارانی            ازاین جهـت درد مرا هم خوب مـیدانی

یک آیت از مجـموع اعجاز حسـینی تو            چون اولـین سـردارِ سـرباز حـسینی تو

در کربلا ازاین جهت مثل عـلی هـستی            که بر سـر خود دستـمال زرد را بسـتی

آن دستـمالی که حسین از مـادرش دارد            حُر مثل سربندی همان را بر سرش دارد

پـیـداست بر انگـشـتر کـرب و بلا دُرّی            زهرا خریدار تو شد از این جهت حُرّی

یعنی گـریز روضۀ حُـر می‌شود کـوچه            یعنی از آن نامـردها پُـر می‌شود کوچه

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : جواد کریم زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اصلا رقـیه جـنـس غمش فرق می‌کند            حـتی کـتـیـبـه و عـلـمـش فـرق می‌کند

دردانه‌ای که روی ضریحش عروسک است            با اهـل بیت هم حـرمـش فـرق می‌کند


در بارگـاه او که زند طعـنه بر بهشت            دربـان و خـادم و خـدمش فرق می‌کند

دریای اهل بیت پر از دُرّ و گوهر است            امـا حـسـیـن دُرِّ یـمـش فـرق مـی‌کـنـد

بـاب الحـوائجـی‌ست که اندر مـقـام او            فـرمـوده‌انـد او کـرمـش فـرق می‌کـنـد

غمخانه‌ای که گشته به پا در عزای او            بـانی مـجـد و محـتـرمش فـرق می‌کند

هرگز عجیب نیست که حیران شود مسیح            بـیـند که با مـسـیح دمـش فـرق می‌کند

با فـاطـمه مقـایـسه شد بـین روضـه‌ها            اما سه سـالـه قـد خـمـش فـرق می‌کـند

زهراست کـوه صبـر ولیکن رقـیه‌اش            کم طاقت است، سن کمش فرق می‌کند

دقت بکن به گونۀ خود وقت روضه‌اش            حس می‌کنی که اشک نمش فرق می‌کند

شد پاره گوش او و عـدو گفت حرمله            این گـوشواره هر گرمش فرق می‌کند

روی سه ساله، دست عدو، آه بگذریم            اصلا رقـیه جنس غـمش فـرق می‌کند

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمد سهرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فارغ از خود کی کند ساز پریـشانی مرا            بس بود جمعـیتم کز خویش می‌دانی مرا

در بساط وصل، چشم و لب ندارند اختلاف            گـر بـگـریـانی دلـم را یا بـخـنـدانی مـرا


خیزران از حرمتم برخاست اما بد نشست            کاش ای بابا نـمی‌بـردی به مهـمانی مرا

چند شب بی‌بوسه خوابیدم دهانم تلـخ شد            نیستی دخـتر مـرنج از من نمی‌دانی مرا

دخـتــران شـام مـی‌گـردنـد هـمـراه پــدر            کاش می‌شد تا تو هم با خود بگردانی مرا

دخترت نازک‌تر از گل هیچ گه نشنیده بود            گوش من چون چشم شد اسباب حیرانی مرا

تخت و بختی داشتم از سلطنت در ملک خویش            کاش می‌شد باز بر زانـوت بنـشانی مرا

انتظاری مانـده روی گـونه‌ای پـژمرده‌ام            می‌توان برداشت با بوسی به آسانی مرا

شبنم صبحم، خیالم، خاطـرم، شوقم، دلم            ارتباطی نیست هرگز با گران‌جانی مرا

چشم تو هستم، ز غیر من بیا بگـذر پدر            چـشم‌پـوشی کن کـفـن باید بپـوشانی مرا

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دنیا برای درک مقـامش محـقـر است            او بـارگـاه جـلـوه آیـات کــوثـر اسـت

مـریـم‌تـرین کـنـیز خـدا در خـرابـه‌ها            گریان ذبح تشنۀ خود مثل هاجر است


ممسوس ذات حضرت پروردگار شد            مستغـرق صفات جمالی این سر است

با مـد آه او هـمــه مـعــراج مـی‌رونـد            سیر و سلوک فاطمه‌ها، اشک محور است

سیلی که خورد نرگس چشمش شهید شد            اما هنوز چـشم ترش نـاز پـرور است

چشم و چراغ قافـله گم شد میان دشت            شرح مصیـبتـش چقدر زجرآور است

عمه بنفشه‌های تنش را شمرد و گفت            با لالـه‌هـای پیـکـر بـابـا بـرابـر است

بابا که گوشوارۀ عـرشی فاطمه است            گریان گـوشـوارۀ خـونین دخـتر است

بـانی قـتـل حـوریـه، بــازار شـام شـد            بانی قـتل حوریه، چوب ستمگر است

حـتـی برای دفـن تـنـش بـوریـا نـبـود            تـشیـیع پیکـرش ز پدر بی‌ریا تر است

: امتیاز